"چطور می شود به زندگی اعتماد کرد وقتی گاهی اینهمه وقیحانه بیرحم می شود؟"

_سمت آبی آتش


وقتی بحث اعتماد به زندگی یا دنیا پیش میاد، به این فکر میکنم که طرف مقابل ما دقیقا چه کسی قرار داره. این زندگی‌ای که ازش حرف میزنیم کیه؟ خب واضحه یه شخص نیست، جاندار نیست، هیچ اختیاری نداره، حتی اختیار خودش. چون اصلاً وجود خارجی نداره. 


زندگی‌ای که ازش حرف میزنیم شاید چیزی جز خود ما نیست. و البته مربوط به گذشته‌ست. شاید ترکیبی از عملکرد ما و خدا باشه. ولی فکر می‌کنم بین ما و خدا، اونی که قابل اعتمادترینه خداست. 


البته زندگی ما، یعنی تجربه‌ی زیسته‌ی ما، فقط شامل خودمون نمیشه. رهگذرهای زیادی داره. گاهی که بحث جبر و اختیار میشه، من نظرم اینه که هیچ جبری وجود نداره؛ اما این اختیار انسان‌های دیگه‌ست که محدوده‌ی اختیار ما رو محدود میکنه. شاید در اینجا هم منظورمون از بیرحمی زندگی، بیرحمی بقیه‌ی انسان‌ها باشه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها